سلام به همه....خوبین ایشالا؟؟؟بعضی از دوستان درخواست کرده بودن که قسمت 4 رو زودتر بذارم....حالا اینم از قسمت 4 هدیه ی ابی....
نظر فراموش نشه....یادتون نره ها....
هدیه ابی(قسمت چهارم)
صدای خنده سالن رو پر میکنه....بر میگردم طرف جمعیتی که به منو اون دوتا مشنگ خیره شدن....چشمم به سمیرا و سهیل میخوره که با دیدن من ساکت میشن و سرشونو پایین میندازن...خیلی ازشون دلگیرم...توقع داشتم چون بزرگتر جمع حساب میشن،سریع برن به دعوا خاتمه بدن...ولی اونا هم مثل بقیه فقط وایسادن و نگاه کردن...باز خوبه که احساس شرمندگی میکنن....
-سارا مامان اومد....مامان اومـــد.....
بقیه اش توی ادامه اس....سریع برین ادامه....